» ن و القلم ما يسطرون »
چقدر سنگيني مي كند كلمات روي ذهنم !
اي كاش ظرف ذهنم بزرگ مي شد ، تا هضم مي كردم كلمه كلمه آياتت را .
وقتي همه چيز آيه شده ، از كلمات كتابت تا تك تك مخلوقاتت …
كمك كن بزرگ شوم .
» ن و القلم ما يسطرون »
چقدر سنگيني مي كند كلمات روي ذهنم !
اي كاش ظرف ذهنم بزرگ مي شد ، تا هضم مي كردم كلمه كلمه آياتت را .
وقتي همه چيز آيه شده ، از كلمات كتابت تا تك تك مخلوقاتت …
كمك كن بزرگ شوم .
نوشته شده در اعتقادی | 6 Comments »
نوشته شده در اعتقادی | Leave a Comment »
وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَـكِنَّ اللّهَ رَمَى
هدف قلب سیاه منافقین، آمریکا و اسرائیل جنایتکار
به اختیار آتش…
این آتش همیشه با سلاحهای رزمی نیست.
هر وسیلهای که قدرت مبارزه داشته باشه میتونه به این هدف شلیک کنه
نوشته شده در اعتقادی | Leave a Comment »
از طرف حاج حسین خرازی به چند نفری با فرماندهی شهید قوچانی ماموریت داده شد به تهران بروند.
حاج حسین بعد از توضیح ماموریت گفت: بعد از انجام ماموریت دو روز هم میتونید برای زیارت به مشهد برید و سه روز هم در اختیار خانواده و بعد از آن سریعا به جنوب برگردید.
ماموریت که تمام شد همگی به مشهد رفتند.
ورودی مشهد شهید قوچانی یه نگاه به ساعتش انداخت و گفت: بچه ها ساعت 4 بعد از ظهره . انشاالله 48 ساعت دیگه از شهر می زنیم بیرون.
دو روز رو به اتمام بود. ساعت تقریبا نزدیک 4 بود و رزمندگان در ترافیک شهر مانده بودند و همینطور دلشوره داشتند که مبادا حرف حاج حسین رو زمین بمونه…
نوشته شده در دفاع مقدس | 1 Comment »
خانه ايي گلي ، سفره ايي كوچك ،
كه شد مركز عالم ،
و اولادي طاهرين ،
كه شدند واسطه فيض به اهل زمين .
خانه ايي كه مادر فاطمه (س) بود و پدر علي (ع) ،
فاطمه ايي كه در احقاق حق قامتش نمي لرزيد ،
و علي كه تمام ظلم با همه قدرتش در مقابلش خورد مي شد ،
اين خانه شد مايه فخر بشر و محل عبور و مرور ملائك ،
چون پاكي ، علم ، انسانيت و از همه مهتر بندگي در اين خانه تدريس مي شد .
پدر و مادران عزيز !
فرزندان شما امانت خدا هستند ، كه پاك و زلال به شما اعطا شدند !
لطفا ً امانت را خط خطي ، پاره ، و رها نكنيد !
خداوند به اين امانت داري شما نمره مي دهد !
نوشته شده در اعتقادی | 1 Comment »
مقام معظم رهبري فرمودند : بصيرت مانند يك قطب نما ، راه صحيح را نشان مي دهد ، خصوصا ً در اوضاع اجتماعي پيچيده امروز . اگر كسي در دنياي امروز نقشه خواني بلد نباشد ، يكدفعه مي بيند در محاصره دشمن است !
بسيار گفته اند و بسيار شنيده ايم كه : وقتي فتنه ها بسيار مي گردد خصوصا ً در آخرالزمان ، وقتي حق و باطل مشتبه مي شود ، تنها كساني در اين آزمون ها سر بلند مي شوند كه اهل بصيرت اند .
حال فكر مي كنيد اين بصيرت چگونه به دست مي آيد ؟!
اين بصيرت ربطي به ميزان عبادت صرف ، تحصيلات ، طبقه اجتماعي و وضع درآمد و سن و … ندارد ! يعني يك عامل به تنهايي درنيل به آن مؤثر نيست . كسب مجموعه ايي از فضايل و دوري از رذايل در آن نقش آفرين است .
نوشته شده در سیاسی | Leave a Comment »
دو سرباز برای نگهبانی میروند.
یکی بعد از بیدار شدن دائم مشغول ذکر گفتن است و
با وضو به سمت محل نگهبانیاش میرود؛
یکی دیگر از موقع بیدار شدن به زمین و زمان بد و بیراه میگوید
تا به محل نگهبانیاش برسد.
کدامیک به هدف رسیدهاند!؟
نوشته شده در اعتقادی | Leave a Comment »
بيماري را نزد بوعلي ( ابن سينا ) آوردند كه طبيبان از مداواي او عاجز بودند ، بوعلي او را كامل معاينه كرد و گفت : فردي را به اينجا بياوريد كه تمام كوچه ها و محله هاي شهر را بلد باشد .
اطرافيان با تعجب خواسته شيخ را انجام دادند . و چنين فردي را به نزد بوعلي كنار بستر بيمار آوردند . بوعلي نبض بيمار را در دست گرفت و به آن مرد گفت : نام تك تك محلات را بگو ، بعد گفت : حالا نام تك تك كوچه هاي اين محله را بگو ، و بعد گفت : حالا نام خانوارهاي اين كوچه را .
بوعلي رو به اطرافيان بيمار كرد و گفت : درمان اين بيمار محله فلان ، كوچه فلان ، خانه فلاني است …
اي يكتا معبود من !
كاش آنقدر عاشقت شوم كه نبضم با ورود به حريم اهل خدا تند شود و با دوري آنها بيمار ، خودت گفتي : » نفخت فيه من روحي » .
آيا به اندازه عشق زميني دلتنگت مي شويم ؟ و در جايي كه خدا فراموش مي شود نفسمان مي گيرد و نبضمان كند ؟!
نوشته شده در اعتقادی | 1 Comment »
خيلي ها مي پرسند : چرا شكاف فرهنگي بين آدمها و نسلها زياد شده ؟!
در عصر ارتباطات تا زماني كه ما فرهنگ » زيباي اهل بيت (ع) « را به زبان عصر بيان نكنيم و به درب تك تك دلهاي طالب نرسانيم ، كوتاهي كرده ايم .
راستي چگونه است كه يك تكه سنگ نبشته ما قبل تاريخ را به هزار زحمت مي خوانند و در موزه نگهداري مي كنند ؟! آيا صندوق گوهر نشان فرهنگ ما ، كمتر از آن تكه سنگهاست كه رمز گشايي نمي شود ؟
نوشته شده در فرهنگی اجتماعی | 1 Comment »
علی و هفت نفر دیگر، تنها کسانی بودند که برگشتند عقب.
از دور که دیدشان به طرفشان دوید.
اسم هر کدام از بچهها را که میپرسید، علی میگفت: تانک، تانک
درون سنگر رفتند و علی دوباره شروع کرد فریاد زدن: تانک تانک
بچهها گفتند: آرایش جنگی بصورت تانک به نفر شده بود.
هر نفر با یک تانک؛
برای هدف قرار دادن بچهها از تیر مستقیم تانک استفاده میکردند.
نوشته شده در دفاع مقدس | Leave a Comment »